با همکاری گروهی از فعالان حوزه زنان
او را شناختم سختی این بار برایم تحمل ناپذیرترگردید.تا مدتها فکر میکردم"زن" یعنی"مادر" و فقط مادران هستند که با تمام سختی ها،سنگ صبور می شوند و برای حفظ زندگی همه چیز را متحمل می شوند.بعد ها که پای صحبت مادر بزرگم نشستم،او نیز از ستمی میگفت که از جامعه دوران خودش و در حوزه خانوادگی به او رواشده بود.مادر بزرگم را در 12 سالگی ازدواج دادند و اختلاف سنی او با فرزند بزرگش 13- 14 سال بود.
زمانی که خواهر بزرگم با تمامی استعداد وآمادگی که برای ورود به دانشگاه داشت،صرفنظر کرد و مشغول کار گردید، تا "ما"(دیگر خواهران و برادران)،از امکان ادامه تحصیل برخوردار شویم،بر تجربیاتم افزوده شد و پی بردم، نیازی نیست تا مادر شوی که بخواهی نگران دیگران شوی.متاسفانه خواهرم به دلیل سوابق سیاسی یگانه پسر-مادربزرگ(دائی) از کار اخراج شد.
بعد از انقلاب نیزدائی را به دلیل سوابق سیاسی در رژیم گذشته اخراج کردند.
زنان، برای من یادآورچهار نسل از زنان و دخترانی هستند که با آنها زندگی مشترک داشته ام، و امروز، نسل سوم و چهارم این زنان(هم نسل همسروخواهران وفرزندان ما) با اقدامات و حرکت های خود ، ضمن نو آوری های دوران خود، "هستی" خود را فریاد می زنند تا بگویند"وجود"دارند.
سمبل نسل اول برای من، گیلان خانم(مادر بزرگ من).بود.او از رنج وستمی که در دوران نوجوانی و جوانی از سوی حکومت رضا شاهی بر او رفته بود، برای ما تعریف می کرد.
نسل دوم ،مادرم بود که ضمن بارداری کودکی در جسم خود ، در راهروهای زندان قصر که برای دیدار برادر و همفکران او می رفت، تحقیر و ناملایمت ها را به درون می ریخت و درون ریخته های خود را به صورت شیر به فرزندان خود می داد.
نسل سوم همسر و خواهرانم هستند، خواهر بزرگ، با تمام استعدادی که داشت و با قبولی دانشگاه، از تحصیل خود داری نمود و مشغول کار گردید. پس از شش ماه به دلیل سوابق سیاسی و زندانی بودن دائیم، از کار اخراج گردید، و بعد از انقلاب ، تفکرات زن ستیز حاکم ، حقوق انسانی این نسل را ، به هیچ انگاشت و جامعه را به " خودی" و " نخودی" تبدیل نمود، که در میان "خودیها"، زنان باز هم "نخودی" به حساب آمدند.
نسل چهارم ، دخترانم هستند.این نسل از اولین سالهای شروع مدرسه، بدون اینکه کوچکترین درکی از حجاب داشته باشند، برای تحریک ناپذیری مردان، در ججاب فرو برده شدند.
این چهار نسل برای من، سمبل پایمال شدگان ابتدائی ترین حقوق انسانی یعنی " حق انتخاب" بوده و هستند . به عبارت دیگر از عوامل شکل گیری این حرکت در میهن ما، همین "درد مشترک" بود، که تلاش زنان برای دسترسی به حقوق پایمال شده اشان را به " جنبش زنان برای تغییر و برابری" تبدیل نمود.
با خود عهد بسته ام،تا هستم برای تحقق برابر حقوقی زنان با مردان و رفع هرگونه تبعیض تلاش نمایم.
حمید حمیدی
Ei kommentteja:
Lähetä kommentti